روز قدس پشتوانه امنیت کشور و حافظ دستاوردهای انقلاب است

  

 

 

پنجشنبه, 03 شهریور 1390 ساعت 05:21

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای ایران به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، در چهارمین دیدار رمضانی رهبر معظم انقلاب با نخبگان کشور، صدها نفر از استادان و اعضای هیأتهای علمی دانشگاهها، عصر امروز در دیدار با حضرت آیت الله خامنه ای، به تبادل نظر درباره مسائل دانشگاهی – علمی – پژوهشی – اجتماعی – فرهنگی – سیاسی و اقتصادی پرداختند.


در هفته های اخیر نیز دانشجویان – «شعرا و ادیبان» و فعالان اقتصادی در جلسات جداگانه با ایشان دیدار و گفتگو کرده بودند.
در آغاز جلسه عصر امروز، 14 نفر از اعضای هیأتهای علمی دانشگاهها، بیش از 2 ساعت، درباره مسائل مختلف اعلام نظر و «پیشنهادها – انتقادها و راه حلهای خود» را مطرح کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای پس از شنیدن و تأمل در سخنان استادان دانشگاه، سخنان مهمی در زمینه پیشرفت علمی کشور و نقش دانشگاهها و همچنین اهمیت روز قدس بیان کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به نزدیک بودن روز قدس افزودند: روز قدس یک روز بین المللی اسلامی و روز بزرگ و مهمی است که ملت ایران و دیگر ملتهای مسلمان، حرف حقی را که استکبار حداقل شصت سال برای خاموش کردن آن سرمایه گذاری کرده بود، فریاد می کنند.
ایشان تأکید کردند: تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران و اعلام روز قدس و تبدیل سفارت رژیم صهیونیستی در تهران به سفارت فلسطین، حرکت تهاجمی بود که در مقابل توطئه شصت ساله استعمار برای محو فلسطین از نقش جغرافیای جهان، ایستاد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: روز قدس پشتوانه امنیت کشور نیز است و هر ایرانی که روز قدس به خیابان می آید، در واقع به امنیت کشور و ملت و حفظ دستاوردهای انقلاب کمک کرده است.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: به لطف خداوند امسال نیز روز قدس در کشور و در کشورهای اسلامی با عظمت تر برگزار خواهد شد.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در سخنان خود پیشرفتهای علمی را از ارکان و ستونهای اصلی ایستادگی با شکوه و پر عظمت ملت ایران در مقابل جبهه استکبار خواندند و تأکید کردند: این پیشرفتهای علمی که به ملت بزرگ ایران، اعتماد به نفس، سربلندی، قوت اراده و شجاعت استقامت بخشیده است، مرهون دانشگاه و دانشگاهیان است.

ادامه مطلب ...

آیت الله بهجت زنده است!

آیت الله بهجت

خبر تلخ و شیرین درگذشت عالم دانای راز، عارف خدای آشنا، رهنمای راه یافته، عاشق باریافته و پیرو دلباخته اهل بیت علیهم السلام، زخمی جانگزا بر نهاد دلها نهاده انبوهی را در سوگی سترگ نشاند.

باور کثیری از مردمان این بود و هست که او درگذشت، رفت و تمام شد.

باوری سخت شکننده و به همان اندازه دور از صواب.

چنین شخصیتی اگرچه مرغ جان از قفس جسم رها ساخت اما به یقین نمرد و نمی میرد و اساسا مردان حق را با مردن چه کار؟

باید گفت وفات کرده اما نه، رحلت، ارتحال و بالاتر از همه شهادت یافته است.

آری شهادت!

حق دارید بپرسید چرا؟

و اینکه از کجا چنین می گویم؟

البته بر این گفته، سندی مستند و حجتی موجه دارم؛ از کسانی که سالهاست با وی دمساز و مانوسند و اکنون بیش از همیشه.

چنین شخصیتی اگرچه مرغ جان از قفس جسم رها ساخت اما به یقین نمرد و نمی میرد و اساسا مردان حق را با مردن چه کار؟

روایتی درربار از امام عارفان و امیر مؤمنان علیه السلام بشنوید که می فرماید:

«والمیت من شیعتنا صدیق شهید؛ صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل (تاویل الآیات الظاهرة، ص 642)

مرده ‏شیعه ما صدیق و شهید است از آن رو که امر ما را تصدیق و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است.»

سندی دیگر نیز از فرمایشات گرانبار رسول مهر و رحمت، حضرت ختمی مرتبت نیز برایتان می آورم:

"هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است، آمرزیده مى‏شود، با توبه و ایمان کامل مى‏میرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژده مى‏دهد و قبرش زیارت‏گاه رحمت الهى مى‏شود..."( محدّثى، برگ و بار، ص 59.)

این را همه شنیده ایم و می دانیم که ایشان در طول حیات بهجت زای خود پیوسته سر ارادت بر آستان اهل بیت علیهم السلام داشت و دست توسل به دامنشان در می زد.

می گفت و عمیقا به این گفته باور داشت که:

« از محبّت اهل بیت (علیهم السلام) نباید دست برداشت، همه چیز توی محبّت است، اگر چیزی داریم از محبّت است ». [به سوی محبوب:122]

در خانه دلش جز محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام راه نداشت.

این را هر صبح و شام از خدا تمنا می کرد:

«خدا کند این توجه و ارادت و محبت به اهل بیت (علیهم السلام) در دلهای ما باقی بماند و با محبت آنها از دنیا برویم ». [در محضر بهجت:1/334]

و می بینیم که تیر این تمنا و دعا اینک به نیکویی به هدف اجابت نشسته است.

« محبّت صادقانه این است که محبّتِ مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم (علیهم السلام) محبّت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبّتش راست باشد ».[نکته های ناب: 74]

او با این کهولت عمر،هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس ‍حضرت معصومه علیهاالسّلام شرفیاب مى گردید و با خضوع فراوان در برابر ضریح مطهر مى ایستاد و زیارت عاشوراى حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام را بر لب زمزمه می‌کرد

ضمیر ایشان با ولایت امیرالمؤ منین علیه السلام عجین بود و قلبش با ولای اولادشان خو گرفته.

زیارت عاشورى هر روزه، برپایی مجلس سوگواری امام حسین علیه السلام در هر جمعه، حتّى در ایّام کسالت و بیماری،زیارت پر رمز و راز بعد از طلوعین در مرقد و بارگاه امام رئوف، حضرت ثامن الحجج، علیه السلام، در ایام تابستان و...گواه روشن این مدعاست.

پس دریافتیم که ایشان مخاطب و مصداق بارز این گونه روایتهاست.

حال اگر آن کریمه نورانی را فرا یاد بیاورید که درباره شهداء می فرماید:

«... َاحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ »( آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.) آل عمران/169

آنگاه تصدیق می کنید که ایشان اگر چه از این سرای خاکی رخت بر بسته و به سرای ابدیت پیوسته است اما اینک از هر زنده ای زنده تر است.


نوشته‌ی: شکوری

چگونه استغفار کنیم ؟!


گاهی گناهان، همه وجود حقیقی انسانی را ضایع می‌کنند، از بین می‌برند و یک انسانِ در مرتبه عالی حیاتِ انسانی را به یک حیوان درنده کثیفِ پلیدِ بی‌ارزش تبدیل می‌کنند. گناه، این‌گونه است. خیال نکنید گناه، چیز کمی است. همین دروغ‌گویی، همین غیبت کردن، همین بی‌اعتنایی به شرافت انسان‌ها، همین ظلم کردن -ولو با یک کلمه- گناهان کم و کوچکی نیست.


استغفار

لازم نیست که اگر انسان می‌خواهد احساس گناه کند، حتماً بایستی سال‌های متمادی غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم، یک گناه است؛ نباید گناه را کوچک دانست.

در روایات، باب «استحقار الذّنوب» داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کرده‌اند. علت این که خدای متعال می‌فرماید: «می‌آمرزیم»، این است که بازگشت به خدا، خیلی مهم است؛ نه این که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکی است؛ منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، این قدر اهمیت دارد که اگر کسی این را صادقانه و درست و حقیقی انجام دهد، آن وقت آن بیماری صعب‌العلاج از بین می‌رود. بنابراین، اغترار و مغرور شدن به کار نیک -کار نیکی که ما خیال می‌کنیم کار نیک است؛ ولی ممکن است آن قدرها هم نیک نباشد یا چندان اهمیت نداشته باشد- موجب می‌شود که شما سراغ استغفار نروید.

امام سجّاد در دعای خود به خداوند عرض می‌کند: «فامّا أنت یا الهی فاهل أن لایغترّ بک الصدّیقون». ببینید واقعاً چه بیان و چه معرفتی در این دعا وجود دارد! راه، این است. ایشان می‌فرماید، صد یقین هم که مقام بالایی از مقام بندگی انسان‌ها را دارند، باید مغرور نشوند به این که ما راه خدا را درست رفتیم و دیگر احتیاج به کار و تلاش نداریم. نخیر؛ «ان لایغترّ بک الصدّیقون». این می‌تواند یکی از موانع استغفار باشد. اگر غفلت نبود، «اغترار باللَّه» هم نبود، خودفریبی و خودشگفتی هم نبود، آن وقت انسان استغفار می‌کند.

روایتی از قول یکی از ائمّه این‌طور فرموده است: «من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه»؛ کسی که به زبان استغفار می‌کند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلی هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است -به زبان می‌گوید: «استغفراللَّه»- این آدم خودش را مسخره می‌کند

اراده و طلب

استغفاری کارگشاست که استغفار حقیقی و جدّی و حقیقتاً طلب باشد. فرض بفرمایید شما گرفتاری بزرگی دارید و می‌خواهید رفع این گرفتاری را از خدای متعال بخواهید. مثلاً خدای نکرده، عزیزی از عزیزان شما دچار مشکلی است؛ راه‌های عادی را هم رفته‌اید، ولی نتوانسته‌اید آن مشکل را حل کنید؛ حالا به پروردگار عالم متوسّل شده‌اید و دعا و تضرّع می‌کنید. ببینید! انسان در آن حال که فرضاً فرزند یا عزیزی از عزیزانش دچار بیماری است و درِ خانه خدا رفته و حال دعا پیدا کرده است، چگونه از خدا طلب می‌کند؟ آمرزش گناهان را این‌گونه از خدا طلب کنید. حقیقتاً آمرزش را طلب کنید و تصمیم داشته باشید که آن گناه را دیگر انجام ندهید.

البته انسان ممکن است تصمیم هم داشته باشد که گناه را انجام ندهد، باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه می‌کند. اگر انسان صد بار هم دچار توبه‌شکنی شد، باز دفعه صد و یکم، بابِ توبه باز است. منتها شما که توبه و استغفار می‌کنید، از اوّل نباید تصمیم داشته باشید که حالا ما استغفار می‌کنیم، باز می‌رویم دوباره همان کار غلط و خلاف را انجام می‌دهیم!

استغفار

روایتی از قول یکی از ائمّه این‌طور فرموده است: «من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه»؛ کسی که به زبان استغفار می‌کند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلی هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است -به زبان می‌گوید: «استغفراللَّه»- این آدم خودش را مسخره می‌کند. این، چگونه استغفاری است؟! این، استغفار نیست. استغفار، یعنی انسان برگردد، واقعاً به طور جدّ از خدای متعال بخواهد که او را به خاطر این کارِ خلاف ببخشد. چطور انسان تصمیم دارد که باز همان کار خلاف را انجام دهد؟ آیا رویش می‌شود که از خدای متعال، طلب بخشش کند؟

سبحه در کف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه معصیت را خنده می‌آید بر استغفار ما!

این، چطور استغفار کردنی است؟! این استغفار، کافی نیست. استغفار باید جدّی و حقیقی باشد.

استغفار، برای همه است. لذا ملاحظه می‌کنید که ائمّه علیهم‌السّلام در این دعاها، چه سوز و گدازی دارند. بعضی خیال می‌کنند که امام سجاد این سوز و گداز را کرده است، برای این که به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران که هست -هم در شکل و هم در مضمون کار- اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلبِ خود این بنده صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوز و گداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الی الله و رضوان الهی، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا واقعاً متعلّق به خود اوست.

ممکن است مثلاً توجه به مباحات در زندگی -لذّت‌های مباح، کارهای مباح- در نظر انسانی که در آن حدّ از علوّ درجه است، یک نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش می‌خواست که در چارچوب ضرورت‌های مادّی و جسمانی قرار نمی‌داشت و همین نیم‌نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادی زندگی نمی‌کرد و در راه معرفت و در آن وادی بی‌نهایت به سوی رضوان الهی و بهشت معرفت الهی، بیشتر پیش می‌رفت. وقتی چنین چیزی نشده است، پس استغفار می‌کند. بنابراین استغفار برای همه است.فرآوری : زهرا اجلال